نگارنده: سید امیررضا هاشمی

تمامی شعر های من
آخرین مطالب
نویسندگان

بیا برگرد که دیگه کارش تمومه

همش همه چی رو میشکنه به هر بهونه

همش داره فکر میکنه آدرس خونت کدومه

این صدای من قلب یه آدم تنها دیوونه

بی تو این خونه دیگه شده یه ویرونه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۷ ، ۰۹:۲۲
سید امیررضا هاشمی

من نمی دانم تو آخر خانه در کجا داری 

آن چه خوبان همه دارند تو یک جا داری

تو چشمانی به رنگ دریا داری

راز پیچیده گیسویت خبر از تشنه لبان صحرا داری

تو در روزهای سرد و تاریک در زمزمه باد خبر از شب یلدا داری

من با تو از این زمستان نمی حراسم مثل یک شومینه گرما داری

برگ های درختان ریخته یواشکی بگو نکند خبر از آمدن حضرت سرما داری

نکند سخت بگیری تو به من حضرت عشق تو چه توقعی از یه پاپتی گدا داری

ماه این بار آمده باز دم خانه ما شکوه

میگویم چه کنم که تو طره سیاه و قد رعنا داری

تو نه در این حرف ها که در روح روانم هم جا داری

نکند از کوچه ما باز گذشتی که بارون زده

بگو بینم در کدام خیابان رد پا داری


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۷ ، ۱۱:۲۸
سید امیررضا هاشمی

آرامش و از من گرفتی تو رو خدا نگاه تو از من نگیر

هر چی دارم رو با خودت ببر لااقل صدا رو از من نگیر

باشه من بی چیزم تو رو تمام داشته هات دعا رو از من نگیر

من نمیدونم خودم نمیدونم بچه کجام آدرس ناکجا رو از من نگیر




۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۷ ، ۰۰:۰۰
سید امیررضا هاشمی

تو از کجا آمدی که مرد ها نبودن

نکند که باز هم تورا از دلم ربودن

کجایی بیا که نرگس ها شکفتند

لاله ها آرام آرام  در زیر زمین خفتند

بهار من کجایی خزان اومد فصل سرما

من لاله کوچکم میترسم بمیرم زیر الوار برفا                                                      گلسنگ در بیا که از تو زیبا تر سنگی نیست

آه ببار ای باران که بی تو سبزی نیست

سفید بیا که جز تو دیگر رنگی نیست




۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۷ ، ۲۱:۵۹
سید امیررضا هاشمی
کاش میشد تو رو تو خواب دید   من و تو زیر یک درخت بید
ولی هنوز منم تنها حتی رنگ سایمم سفید
ولی باز این دود تهران رنگ سیاه تو رویاهام کشید
تو مثل یه تصادف تو تکرار  هر روزه
با تو  زمان نه دیروزه نه امروزه
تو ارزشت بیشتر از این حرفا 
پس باید کشید برام مثل تصور یه بچه پنج ساله از دریا




۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۷ ، ۰۳:۴۴
سید امیررضا هاشمی
من مانده ام در این شهر غریب منتظر یک نفر که به من نگاه آشنا کند
کجاست آن نسیم آشنایی که اسم کوچک مرا صدا کند 
من مسافرم وغریب کسی نیست که پشت سرم آبی ریزد و مرا دعا کند
تا کی این پرنده توی این قفس باید خدا خدا کند
تا کی باید از سرنوشت خود چرا چرا کند
من منتظر یک اتفاق حتی برای پلک زدن من و از این قفس رها کند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۷ ، ۱۴:۵۴
سید امیررضا هاشمی
ببینم آیا تغییر امکان داره مثلا این که یکی خواندگی بیماری قلبی داره چاق یا لاغر تغییر پذیره پس ذات آدم ها چی درسته!!!اگه درست پس تلاش چی بد ذاتی درسته!!پس روانشناسی چی  روانشناسی درسته پس ذات چی!!! اختیار و جبر کدام
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۰۱:۱۷
سید امیررضا هاشمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۶ ، ۱۹:۰۹
سید امیررضا هاشمی

dream of programmer. blogfa. net 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۶ ، ۰۷:۰۹
سید امیررضا هاشمی

I love you more than any thing in the world

It is endless therefor how can i use any word

I like you deeper than any sea

You are the flower and Im a bee

Amused by you what a free

If you want to be a cherry

I want to protect you by tree


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۵:۴۲
سید امیررضا هاشمی