نگارنده: سید امیررضا هاشمی

تمامی شعر های من
آخرین مطالب
نویسندگان

۱ مطلب در دی ۱۴۰۰ ثبت شده است

هیچ کس بودیم و کسی در یادش نموند مارا قطره ای کوچک در اقیانوس دنیا کم یا زیاد شدنمان فرقی نداشت هیچ بودم و کمتر از هیچ ولی نرمی شن های ساحل را با پای برهنه احساس کردم
دورهمی خانوادگی دور یک میز را احساس کردم هیچ بودم و کمتر از هیچ با این همه خندیدم قهقه هایی که صدایش در این جهان هیچ بود گریه هایی که مقدارش هیچ بود هیچ بودم و کمتر از هیچ ولی بوی گل نرگس بود نور آتش بود گرمی بود عشق بود سفره بود تعداد کمی آدم باعشق بود که اون ها هم هیچ بودن خوبها بود بدها بود آدامس خرسی بود بادبادک بود آش گرم بعد از برف بازی بود بوی نم یکی از میلیون ها باران هستی بود جوی بود آبتنی بود بعد های شاید کسی مارا یادش نباشد ولی ما آمدیم خندیدیم گریه کردیم همان چیز هایی که شما دیدین دیدیم قبلی ها هم دیدن برخی تلخ بودن و دنبال قدرت ثروت شهرت که آن ها هم هیچ بودن ولی ما عاشق همدیگر بودیم مابوی نان داغ پدر را انتظار آمدنش را محبت مادر را دلشوره های مادر را دورهم بودن را صفا و صمیمیت و صداقت را با هیچ چیز عوض نکردیم چون همه چیز های دیگر هیچ بود و کمتر از هیچ .  سید امیررضا هاشمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۰۰ ، ۱۳:۱۵
سید امیررضا هاشمی