آب های رودخونه
جمعه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۳۹ ب.ظ
دلم سقف نمی خواهد مثل ویرونه اسیر شدم لای دیوارای گرم این خانه لذت آب تنی سنگ داخل رودخونه یک قهوه میزه آخر و تاریک قهوه خونه
گرم گرم مثل صندلی کنار شومینه ملس مثل قاچ های پرتقال خونیه
لذت پاهای برهنه آغوش موج دریا گرمی آتیش زیر برف و سوز سرما
ترس صندلی کناری بال هواپیما حس خوشحالی و غم دیماه
خسته ام از این اتوبان گاردریل دنیا من پلی میخواهم به آن سوی اونجا
۹۵/۱۲/۲۰