هوا آروم آروم گرم تر می شود و لباس های کلفت زمستانی جای خود را به لباس های سبک و خنک تر میدهند از ۳۶۵ روز سال تنها ساعاتی باقی مانده است و امسال با تمام آسانی ها وراحتی ها با تمام دلبستگی ها و رنجش هایش تمام می شود و تقویم ها و سر رسید های جدید جای قبلی ها می آید از عمر ما نیز یک بهار سبز و یک تابستان گرم و یک پاییز زرد و یک زمستان سرد دیگر نیز گذشت.
قرار است دوباره درختان جامه سبز بپوشند و شکوفه بزنند مانند نوزادی که متولد شده و سریع رشد می کند و کم کم حرف میزند و راه میرود میرود مدرسه علم می آموزد و دوست پیدا میکند وخنده های کودکانه اش به مراحل بلوغ و صدای دورگه میرسد از بلوغ که گذشت و دیگر قد نکشید میشود جوان درست مثل تابستان
گرم گرم پربار و تنومند جوری که انگار قرار نیست تمام شود و جوری زندگی می کند که انگار فردایی نیست البته مثل تابستان که هیچ کس نمیخواهد تمام شود جوانی نیز ناچارن با بیماری ها و کهولت سن تراوت خود را از دست میدهد به قول شکسپیر زمان که بخشنده بود موهبت های خویش راه تباه می سازد و موهای سیاه جای خود را به موهای جوگندمی میدهند و کم کم قوا تحلیل می رود مانند درخت تنومند چناری که برگ هایش آرام آرام زرد شده و شروع به ریختن میکنند چشم که بهم بزنی مثل قدیمی ها و قدیمی تر ها سرت سفید پوش میشود و بعد هم از بین خواهی رفت و درست مثل سال که گذشت به خاطره ها خواهی پیوست ولی صدای خنده های پسر بچه ای می آید پر از شور زندگی کودکانه که دنیارا رنگی می بیند و نه سیاه و سفید دختر بچه ای با موهای بلند و لبخند گرم با کفش های سفید و دامنی سبز و سیب سرخی در دست با خودت میگویی بیار باده که بوی بهار می آید روحمان همیشه بهاری و پر از سرزنگی باد به امید بهترین سال برای ما